با توجه به آیة 45 سوره عنکبوت، 14 سورة طه و 28 سورة رعد، نقش نماز را در زندگی انسان توضیح دهید؟
مـن ز خــــــود هــیچ ندارم که بدان فــــخـــــر کنم.***هر چه دارم همه از آل محمد (صلی الله علیه و آله) دارم.
این آیات، نقش نماز در زندگی اجتماعی و فردی انسان را متذکر میشود. ابتدا به اختصار به توضیح آیات در زمینه یاد شده میپردازیم; سپس، به نتیجهای که از کنار هم قرار دادن آیات به دست میآید اشاره میکنیم.
آیه 14 سورة طه: "إِنَّنِیَّ أَنَا اللَّهُ لاَ َّ إِلَـَهَ إِلآ َّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَوَةَ لِذِکْرِیَّ ; من اللّه هستم، معبودی جز من نیست; مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پا دار."
در این آیه، به یکی از فلسفهها و نقشهای مهم نماز اشاره شده است. انسان در زندگی این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآوری دارد. نماز این وظیفه مهم را به خوبی انجام میدهد و در فاصلههای مختلف زمانی، ما را به یاد خدا انداخته و از غفلت بیرون میآورد.
آیه 28 سورة رعد: "الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَغنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَغنُّ الْقُلُوب; آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد!"
یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسان، نگرانی و اضطراب در زندگی اجتماعی و فردی است. عوامل این نگرانیها، آینده تاریک و مبهم، گذشته تاریک، احساس پوچی زندگی، سوءظنها و توهمات، دنیاپرستی و ترس از مرگ میتواند باشد.
همة این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ شده و انسان با ایمان به خدا و یاد او آرامش خاصی پیدا میکند.
آیه 45 سورة عنکبوت; "...أَقِمِ الصَّلَوَةَ إِنَّ الصَّلَوَةَ تَنْهَیَ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر"
انسان در طول شبانهروز، خواهناخواه با انواع گناهان و منکرات مواجه میشود. در این صورت به عامل بازدارندهای نیاز دارد تا در گرداب گناهان فرو نرود. مهمترین عامل، اعتقاد به خداوند و روز قیامت است. اقامه نماز در طول شبانه روز این عامل را در ما تقویت کرده و همیشه ما را به یاد مبدأ و معاد میاندازد و این یادآوری ما را از ارتکاب گناه باز میدارد.
افزون بر آن، خود نماز شرایطی از جمله طهارت، غصب نکردن و... دارد مراعات همة این امور در آلوده نشدن به گناهان اثر مهمی دارد.
نتیجه
از قرار دادن این سه آیه در کنار هم به خوبی میفهمیم که نماز، انسان را به یاد خدا میاندازد و یاد خدا دو اثر مهم دارد: یکی آرامش و اطمینان نفس و دیگری دوری از گناهان.
وقتی نمازگزار به این مراحل رسید، خداوند مهربان اورا مورد خطاب قرار داده و به بهشت جاویدان فرا میخواند; "یَـََّأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَغنَّةُ # ارْجِعِیَّ إِلَیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً # فَادْخُلِی فِی عِبَـَدِی # وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ;(فجر،27ـ30) ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است در زمرة بندگانم درآی و در بهشتم گام بگذار.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 10، ص 210; ج 13، ص 174; ج 16، ص 283، دارالکتب الاسلامیة / پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی.)
منبع: سایت پرسمان قرآنwww.porsemanequran.com
|
شهید مطهری در مورد تاثیر و نقش عبادت و نیایش میفرماید:
نقش عبادت در تربيت
در باب عبادت و نيايش اگر انسان علاقهمند به تربيت خودش و فرزندانش به تربيت اسلامى است و يا مىخواهد افرادى را تربيت كند، واقعاً بايد به مسئله نيايش، دعا و عبادت اهميت بدهد. و اصلًا مسئله عبادت قطع نظر از اينكه پرورش يك حس اصيل است، تأثير زيادى در ساير نواحى انسان دارد. اين است كه بزرگان هميشه توصيه مىكنند: هرمقدار كار زياد دارى، در شبانه روز يك ساعت را براى خودت بگذار. ممكن است شما بگوييد من هيچ ساعتم براى خودم نيست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عين حال انسان بىنياز از اينكه يك ساعت را براى خودش بگذارد نيست. اين يك ساعت با اينكه براى خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعتهايى كه براى غير خود است (با اينكه مفيد و لازم است) جاى آن را پر نمىكند. حالا يك ساعت كه مىگويند حداقل است. يك ساعت يا بيشتر در شبانه روز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛ يعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او باشد و خداى خودش و راز و نياز كردن و مناجات با خداى خودش و استغفار كردن. خود استغفار يعنى محاسبة النفس كردن، حساب كشيدن از خود. حساب كند در ظرف اين 24 ساعت من چه كردم؟ فوراً براى او روشن مىشود كه فلان كارم خوب بود، خدا را شكر مىكند؛ فلان كار را خوب بود نمىكردم، تصميم مىگيرد ديگر نكند و استغفار مىكند. و قرآن به مسئله استغفار چقدر توجه دارد! جملهاى درباره اصحاب پيغمبر نقل كردهاند كه: رُهْبانُ اللَّيْلِ وَ اسْدُ النَّهارِ يعنى راهبان شب و شيران روز. قرآن مىگويد: الصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ: ببينيد قرآن چگونه همه جوانب را بيان مىكند! نه مثل يك درويش افراطى، فقط و فقط صحبت از استغفار و نيايش مىكند. الصّابِرينَ. قرآن هرجا كه مىگويد «صابرين» در مورد پيكارها مىگويد. در واقع صابرين يعنى خود داران در پيكارها.
وَ الصّادِقينَ راستان و راستگويان كه از راستى يك ذره منحرف نمىشوند. وَ الْقانِتينَ آنها كه در پيشگاه پروردگار در كمال خضوع قنوت مىكنند، خاضعند و خضوع قلب دارند «2». وَ الْمُنْفِقينَ آنان كه از آنچه دارند به ديگران مىبخشند. وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ آنها كه سحرگاهان به استغفار خدا مىپردازند. اين هم هميشه بايد در كنارش باشد.
منبع:
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج22، از صفحه737 الى 740
نقش عبادت در بازيابى خود
در باب عبادت سخن آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم بسط دهيم دهها مقاله بايد به آنها اختصاص دهيم. تنها به يك مطلب اشاره مىكنيم و آن ارزش عبادت از نظر بازيافتن خود است. به همان نسبت كه وابستگى و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا مىكند و با خود بيگانه مىسازد، عبادت انسان را به خويشتن باز مىگرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بيداركننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق از اعماق درياى غفلتها بيرون مىكند. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آنچنان كه هست مىبيند، به نقصها و كسريهاى خود آگاه مىگردد، از بالا به هستى و حيات و زمان و مكان مىنگرد؛ و در عبادت است كه انسان به حقارت و پستى آمال و آرزوهاى محدود مادى پى مىبرد و مىخواهد خود را به قلب هستى برساند.
من هميشه به اين سخن دانشمند معروف عصر خودمان، اينشتين، به اعجاب مىنگرم. آنچه بيشتر مايه اعجاب است اين است كه اين دانشمند، متخصص در فيزيك و رياضى است نه در مسائل روانى و انسانى و مذهبى و فلسفى. او پس از تقسيم مذهب به سه نوع، نوع سوم را كه مذهب حقيقى است «مذهب وجود» يا «مذهب هستى» مىنامد و احساسى كه انسان در مذهب حقيقى دارد اينچنين شرح مىدهد: «در اين مذهب فرد، كوچكى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى كه در ماوراى پديدهها در طبيعت و افكار تظاهر مىنمايد حس مىكند. او وجود خود را يك نوع زندان مىپندارد، چنانكه مىخواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستى را يكباره به عنوان يك حقيقت واحد دريابد.»
ويليام جيمز در باره نيايش مىگويد: «انگيزه نيايش نتيجه ضرورى اين امر است كه در عين اينكه درونىترين قسمت از خودهاى اختيارى و عملى هركس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه مىتواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مىكنند. حقيرترين فرد در روى زمين با اين توجه عالى خود را واقعى و باارزش مىكند.»
اقبال لاهورى نيز سخنى عالى در مورد ارزش پرستش و نيايش از نظر بازيافتن خود دارد كه دريغ است نقل نشود؛ مىگويد: «نيايش به وسيله اشراق نفسانى، عملى حياتى و متعارفى است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگترى از حيات اكتشاف مىكند.»
اين مبحث دامنهدار را به همين جا پايان مىدهيم.
منبع:
مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج16، صفحه 580 الى 583
نخستين نماز خوف در جبهه اسلام
نماز خوف در اصطلاح فقه ، مثل نماز مسافر دوم ركعت است يعنى نمازهاى چهار ركعتى مثل نماز ظهر و عصر،دو ركعت خوانده مى شود حتى اگر انسان در وطن خود هم باشد،براى اينكه در حين جنگ و مقابل دشمن است و محال نيست ، اگر چه رزمندگان به نماز بايستند وضع دفاعى به هم مى خورد،پس موظف هستند در حال نماز،نيمى از ركعت را كه خوانده صبر مى كند با آنها يك ركعت ديگر هودشان بخوانند، در حالى كه امام جماعت همين طور منتظر نشسته يا ايستاده است ،رزمندگان ديگر مى آيند و نماز خودشان را با ركعت دوم امام مى خوانند.
علامه مجلسى (ره ) از كازرونى نقل كرده كه ، در ذيل حوادث سال پنجم ، چنين اقاده داشته است : ((و در اين سال ، غزوه ذات الرقاع پيش آمد و آنچنان بود كه كسى به مدينه وارد شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد كه انمار و ثعلبه جمعيت هاى زيادى فراهم آورده اند كه با مسلمين جنگ كنند اين خبر به پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد. شب شنبه دهم محرم با چهار صد نفر و به قولى هفتصد نفر از مدينه بيرون شد و به محل ايشان در ذات الرقاع ، كه نام كوهى است ، رسيد،ليكن جز چند زن در آنجا كسى را نديد، زنان را كه از آن جمله دوشيزه اى صاحب جمال بودند بگرفتند و اعراب به كوهها بگريختند و مسلمين بيم داشتند كه مبادا اعراب برگردند و بى خبر برايشان بتازند، پس پيغمبر با ياران نماز خوف اقامه كردند، و اين نخستين نماز خوف بوده است در اسلام ...)) (101)
101- كتاب ادوار فقه استاد شهابى ج 1 ص 261
نماز و بازداشتن آن از فحشا و منكر
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ نماز را به پاى دار تا آمادهى تذكّر و ياد آورى آيات گردى و از كارهاى لهو كه تو را از ياد آورى آيات مانع مىشوند خود دارى نما. إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ در اوّل بقره و در سورهى نسا در تفسير قول خدا: لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى تفصيل معانى نماز و مراتب آن و بپا داشتن آن گذشت.
چون نماز قالبى بنا بر قرار و وضع الهى از اشتغال به غير نماز مانع مىشود اگر چه مباح باشد. لذا به سبب وضع و قرارداد از فحشا و منكر قالبى نهى مىكند و نماز قلبى كه از صاحب اجازهاى الهى اخذ شود مانع از فحشا و منكر در مرتبهى قلب مىشود. و هم چنين است نماز صدر و سينهاى كه عبارت از آرامش قلبى است، نزد صوفيّه فكر و حضور ناميده مىشود و آن ملكوت ولىّ امر و نخستين مقام معرفت على عليه السّلام به نورانيّت است با زبان حال و زبان قال از همهى فحشا و منكر نهى مىكند. نماز كسى كه در شهود جمال وحدت مستغرق است از التفات به غير خدا نهى مىكند و همين التفات به غير خدا در آن مقام منكر او حساب مىشود.
نمازى كه عبارت از رسول يا امام است از فحشا و منكرى كه مقابل آن دو است از اصناف بشر نهى مىكند. و نماز به هر يك از اين معانى تفسير شده و فحشا و منكر به دشمنان رسول صلى اللّه عليه و آله و امام عليه السّلام تفسير شده است.
نقل شده است: نماز مادامى كه از فحشا و منكر نهى نكند، چيزى جز دورى از جانب خدا نمىافزايد. و روايت شده است: جوانى از انصار همهى نمازها را با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مىخواند و مرتكب فاحشهها نيز مىشد، آنگاه كه اين مطلب براى رسول خدا وصف شد، فرمود: بالاخره روزى نمازش او را از ارتكاب فواحش نهى مىكند و چيزى نگذشت كه او توبه كرد بنابراين معناى آيه اين است كه نماز در مستقبل و آينده صاحبش را از فحشا و منكر باز مىدارد
منبع:
ترجمه بيان السعادة، ج11، صفحه 25 و 26
نظرات شما عزیزان: